آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 بسيار خوبان ديده ام اما تو چيز ديگري

ای چهره ی زیبای تو رشک بتان آذری

هر چند وصفت می‌کنم در حسن از آن زیباتری

هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر

حوری ندانم ای پسر فرزند آدم یا پری؟

آفاق را گردیده‌ام مهر بتان ورزیده‌ام

بسیار خوبان دیده‌ام اما تو چیز دیگری

ای راحت و آرام جان با روی چون سرو روان

زینسان مرو دامنکشان کارام جانم می‌بری

عزم تماشا کرده‌ای آهنگ صحرا کرده‌ای

جان ودل ما برده‌ای اینست رسم دلبری

عالم همه یغمای تو خلقی همه شیدای تو

آن نرگس رعنای تو آورده کیش کافری

خسرو غریبست و گدا افتاده در شهر شما

باشد که از بهر خدا سوی غریبان بنگری

 

****************************



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:, | 12:17 | نويسنده : زهره |

 به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را

به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل

به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را

چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم

که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را

گر این وضع است می‌ترسم که با چندین وفاداری

شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا خود را

چو از اظهار عشقم خویش را بیگانه می‌داری

نمی‌بایست کرد اول به این حرف آشنا خود را

ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گل

کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را


****************************



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:, | 12:3 | نويسنده : زهره |

 

تک بيتي

 

وصل بی‌منت او با تو به یک هفته کشد

 

گو وصالی که چنین است به یک ماه مکش


****************************



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:, | 12:1 | نويسنده : زهره |

 غزل شماره 1

یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا
از فروغ عشق، خورشید قیامت کن مرا
تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟
شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا
خانه‌آرایی نمی‌آید ز من همچون حباب
موج بی‌پروای دریای حقیقت کن مرا
استخوانم سرمه شد از کوچه گردیهای حرص
خانه دار گوشه
ٔ چشم قناعت کن مرا
چند باشد شمع من بازیچه
ٔ دست فنا؟
زنده
ٔ جاوید از دست حمایت کن مرا
خشک بر جا مانده‌ام چون گوهر از افسردگی
آتشین رفتار چون اشک ندامت کن مرا
گرچه در صحبت همان در گوشه
ٔ تنهاییم
از فراموشان امن آباد عزلت کن مرا
از خیالت در دل شبها اگر غافل شوم
تا قیامت سنگسار از خواب غفلت کن مرا
در خرابیهاست، چون چشم بتان، تعمیر من
مرحمت فرما، ز ویرانی عمارت کن مرا
از فضولیهای خود صائب خجالت می‌کشم
من که باشم تا کنم تلقین که رحمت کن مرا؟

*********************************



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:, | 11:58 | نويسنده : زهره |

 

 

عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را              دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را  

آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد                در میان خانه گم کردیم صاحب خانه را

 



تاريخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:, | 11:55 | نويسنده : زهره |
صفحه قبل 1 صفحه بعد